جایی دیگر

دست نوشته های شخصی

جایی دیگر

دست نوشته های شخصی

دردهایی هست توی زندگی آدم که با هیچ مرهمی خوب نمی شه.........

حال این روزای من...

این روزا خیلی به آینده فکر می کنم ..به فردا ..به هفته دیگه ..به ماه بعد..به سال دیگه ...بعد اون وقت یه چیزی ته دلم می ریزه پایین ..استرس می شینه تو همه وجودم ..طپش قلبم اون قدر می ره بالا که انگار قلبم می خواد از توی سینه در بیاد...روزهای آلان از همیشه سخت تره ..با همیشه فرق داره ..جنسش با همه روزهای این سالها فرق داره ...یه حال و هوای دیگه است ،همونیه که همیشه ازش می ترسیدی ...از نصیحت خستم ،از حرفهای تکراری ،از اینکه می گن درست می شه ...از اینکه اندکی صبر سحر نزدیک است... 

 

شاید یه روزی بیام اینجا و از خیلی نگفته ها بگم........

یه روزایی توی زندگی هست که........

1_ یه روزایی توی زندگی هست که آدم ناخواسته بر می گرده به عقب ،به گذشته ،به روزایی که دیگه بر نمی گرده ولی خاطراتش خیلی پر رنگه،به حیاط قدیمی به بچه های قد و نیم قدی که دورت رو گرفتن ،به سرنوشتی که چطور رقم خورده ،بر می گردی به عقب به روزای بچگی به اون همه بی خیالی و بی خبری ،به خنده های از ته دل ..به عشق های یواشکی ،بر می گردی به کوچه هایی که پر از خاطره است ....یه روزایی توی زندگی هست که مخصوص گذشته هاست ،که فقط خاطرات خوب بچگی رو برات زنده می کنه ،من این روزا رو دوست دارم ..خیلی زیاد............. 

 

 

2_ یه روزایی توی زندگی هست که روز خداحافظیه ،روز جدا شدن ،روز یادآوری خاطرات یک عمر ،از بچگی تا بزرگی .روز خداحافظی روز سختیه ،خیلی سخت ،اون قدر که می خوای لبخند بزنی ،می خوای خوشحال باشی که هستی ولی ته دلت ،اونجایی که عمق ارتباط آدم ها شکل می گیره ،می لرزه،از واژه رفتن ،از دلتنگی برای دوستای قدیمی ..بغض ته گلوت رو گرفته ،اشک توی چشمات حلقه زده ولی لبخند می زنی به خاطر خودش ،به خاطر ارادش ، هدفش ...بغضت رو به سختی فرو می خوری ،محکم در آغوشش می گیری و براش آرزوی بهترین ها رو می کنی

شب

 

 

 

 نگاهش رو به سیاهی شب دوخته بود ..اسمون مهتاب بود و هوا گرم....پشت سرش خیابون بود و روبروش تنهایی ...خودش اینجا بود و فکرش فرسنگ ها دورتر ،بغض لعنتی رو فرو داد ...برای فرار دیگه دیر شده بود ...صدای قدم هایی که از هر لحظه بهش نزدیک تر می شد ...نزدیک و نزدیک تر ...باید می رفت ،می دونست که بعضی وقت ها برای برگشتن دیگه خیلی دیره ...وای که چه سخته وقتی عقلت می گه برو و دلت ..این دل لعنتی بهت می گه بمون ...صدا ساکت شد و قدم ها از حرکت ایستاد ..دست گرمی روی شانه های لرزانش نشست ...و آرامشی عجیب قلب  

بی تابش را  نوازش کرد ....دست های قدرتمندی او را به عقب برگرداند.... فقط به اندازه یک نفس با او فاصله داشت ...و با تمام وجود احساس کرد که گاهی وقت ها فقط یک نگاه برای بازگشتن به زندگی کافی است...... 

نگاهش رو به سیاهی چشمان او دوخته بود .....اسمون مهتاب بود و هوا گرم 

new song

امید یه آهنگی داره که جدیده البته من فکر می کردم خیلی قدیمیه نمی دونم چرا شاید چون منو می بره به عالمای دور ولی جدیده و تازه خونده یعنی این آهنگ پر از احساس باید از ته دلت واسه اونی که دوسش داری بخونی ....من عاشق اونجاشم که میگه من با عشق تو زنده بودم بعد تو من خودم هم نبودم ...... من خیلی آهنگای ایرونی این مدلی دوست ندارم ولی واقعا"‌ این یه چیز دیگه ایه آدمو می بره تو یه حس قشنگ عاشقی..............  

 

 

می تونین از لینک زیر دانلودش کنین  

 

اگر مانده بودی .....

 

 

http://www.4shared.com/audio/6vIkPFE2/08_-_Agar_Mandeh_Boodii.html