جایی دیگر

دست نوشته های شخصی

جایی دیگر

دست نوشته های شخصی

وابستگی ها

روزها انگار خلاصه شده ،واسه من که حداقل اینطوریه ،هر روز ساعت 8 بیدار میشم میام سر کار ،بعدش کار و کار و کار تا ساعت 5 و 6 بعد از ظهر یا شایدم بیشتر البته تو هفته های گذشته حتی جمعه هام سر کار بودم یعنی بدون اغراق شب که میرم خونه توان هیچ کاری رو ندارم .احساس می کنم همه چی تو خونه به هم ریخته ولی من به این روند تکراری عادت کردم یعنی واقعیت اینه که وقتی سر کارم به هیچی فکر نمی کنم مثه موقع هایی که کتاب می خونم واسه همین انرژی خیلی زیادی برای کارم می ذارم ...راستش با وجود اینکه کار من خیلی زیاده و هیچ استراحت و مرخصی نداره ولی من بیش از حد دوسش دارم ..نمی تونم فکر کنم که یه روز دیگه سر کار نیام ....واین هم یه جور وابستگیه ...و کلا" من از وابستگی ها بیزارم شاید تو گذشته آدم وابسته بودم البته آلان هم از نظر احساسی خیلی آدم مستقلی نیستم ولی حداقل دیگه یاد گرفتم که وابستگی های فیزیکی ام رو کم کنم ........... 

و تو موقعیت امروزم این وابستگی منو می ترسونه ..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد